دست اجل
دست اجل مرا بگير
من خسته ام از اين عبور
من خسته ام از اين همه آرايش و جهان دور
دستم گرفتي اي اجل مهلت نده مرا ببر
بردي ببر هيا نكن
اين قصه را رها نكن
اين قصه نانوشته است.بنويس و اشتباه نكن
حتما جهان ماسوا
بهتر بود از اين مكان
مردم از اين همه زيان
از دست چشم و جسم و جان
نائب نيامدست ومن
نايب شدم به اين سكوت
دستي بكش مرا ببر
رد كن مرا از اين صفوف
رد كردنت خلاف نيست
قولي دهم در اين مكان
پايم رسد به آن جهان
نزد رسول ميروم تا كه سفارشت كنم
دست اجل مرا بگير
اين بار نوبت من است